حل معادله ریاضی به زبان ساده در حل مسایل ارتباطات دوستی و زندگی مشترک بخش اول( مطلب 14 هم)؟

کیس مورد تجزیه و تحلیل به عنوان مقدمه برای ورود به بحث اصلی (با من باشید تا گم نشید)؟-بخش اول :؟
خانواده اقای ایکس فردی ملی و با نفوذ در حد اقتدار غیر رسمی در سطح فرماندار / بخشدار در منطقه با سواد سیاستمدار مردمی و خردمند و تا حدودی ارباب مسلک و سفره دار  تمام کارگران چوپانان باغبانان وی در سر یک سفره خانواده گی وی و با هم غذا میخوردند و درب منزلشون همیشه باز و سفره بی ریا برای همه باز بود(نسبتی نزدیک با ما هم داشته در 92 سالگی حدود 12 سال قبل فوت نمودند) اظهار خودش : من نفرت از کسانی داشتم که بیش از یک همسر و از هوا و حوس می گیرند!؟ اما علتی که موجب شد من زن دوم بگیرم فقط احمقی لجبازی و نادانی و عدم موثر بودن راهنمائیهای من در او و رفتار و کردار های نابخردانه او در زندگی و...باعث شد که فقط برای تنبیه او و عمل تنبیهی زن دوم بگیرم ، خانه وی حدود 2000مترمربعی نصفش با دیوار کوتاه و دربی کوچک تر با ورودی اول با دربی قدیمی و چوبی بسیار بزرگ که حتی کامیون هم می تونست واردش بشه اختصاص به طویله ها ا انبار اذوقه و علوفه گاو ها گوسفندان و اسب و قاطر و خر بود و یک اطاق 20 متری ویژه کارکنانی که خود خانه نداشتند و در انجا مانند یک مسافرخانه اسکان موردی یا مقطعی داشتند با یک توالت گوشه حیاط اول مخصوص کارگران و دیگری در حیاط دوم برای خانواده
 در خانه دوم / اندرونی دو اطاق هر یک حدود چهل متر روبروی هم با سالنی 50 متری حایل بین انها + یک اطاق مهمان حدود 50 متر مشرف به سالن وسط و سه پله ارتفاع نسبت به سطح جیاط : فاطمه خانم همسر اول در یک اطاق و شاهزاده / شازده خانم زن دوم در اطاق روبروی فاطمه خانم : 3 پسر و چهار دختر( از زن اول )و چهار پسر و دو دختر از زن دوم = 13 فرزند ! بچه ها همگی حداقل دیپلم و تا فوق دکترا و مشاغل متفاوتی دارند و موفق مالی( منهای چهار دختر از زن اول که حداکثر ششم ابتدائی خونده بودند و زود شوهر داده شدند) : بافت تفکری / باوری و دیدگاههای سیاسی این خانواده در 1357 تا 1370 که من اطلاع داشتم :  طرفدار ش/ا/ه 4 نفر ، طرفدار ا/م/ا/م 13 هم 3 نفر؟ ، طرفدار م/ن/ا/ف/ق/ا/ن یکی و نصفی ، ملی بدون مذهبی مشارکت در جنگ و تا رسیدن به سطح فرمانده لشگر یک نفر( در سن  22 سالگی در سال 67 شهید شدند و بسیار دلیر ووطن پرست با دیدگاههای وطنی و ملی) ، کمونیست تمام عیار یک نفر(البته از نظر افکار نه فعال در حزبی) بقیه هم مابین اینها در نوسان = یک خانواده کاملن دموکرات زیر سایه عقلانیت و خردمندی پدرشون و دیدنی و جالب در هنگامی که خانواده جمع و نظرات سیاسیشون ابزاز میشد: یقه همدیگر را چاک میدادند البته با نظر نه فیزیکی و سایش نظر در سطح عالی تبادل میشد ، اما هریک روشی را برای وطن مناسب میدانستند و هر گز هیچ بوئی از خیانت به وطن در بین تمامشون دیده نمیشد : قابل توجه و نتیجه ای که این مثال / کیس مرتبط با بحث ما دارد اینکه این خانواده با تمام اختلافات اندیشه ای و در موارد اندکی مالی ، هر موقع نیازی مشگلی هر یک داشتند بدون توجه به خواهر/ برادری تنی یا ناتنی / سیاسی و اندیشه ای در کنار هم در حداکثر توانشون به هم مساعدت داشتند چه مادی و چه معنوی و اتدیشه ای ؟ همه چیز فراموش میشد و در یک جبهه در کنار هم قرار می گرفتند!؟ و جالب اینکه از سال 1370 دو گروه شدند و در این دو گروه و در هر یک تنی و ناتنی سازگار با همدیگر جفت و جور شده بودند ، اما در مصالح عالی تر همبستگی خانواده گی همچنان حفظ بود؟ چرا؟ و چه ربطی به بحث ما دارد!؟ ادامه را در بخش دوم بخونیم - مرسی و سپاس از نظرات مثبت یا منفی اصلاحی که مبذول می نمائید - دوستتان دارم چند تا - ایرج - چند روز اتی بقیه را بخونید